حال و روز ما...



ادعای پاکی و درستی ندارم.
بله؛ منم جزو کسایی بودم که این فیلم رو دیدم. البته، نه به قصد لذت -که واقعاً کیفیت افتضاحی داشت- بلکه از روی کنجکاوی.
بله؛ منم شاید در نابودی سرنوشت یک دختر دخیلم.
و چه جامعه‌ی افتضاحی داشتیم و داریم. که خود منم یکی از اجزای تشکیل دهنده‌ شم.

ولی از همه‌ی اینا بگذریم، و کاری هم به احمقانه بودنِ کارِ خودِ خانوم امیرابراهیمی (فیلم گرفتن از رابطه‌ی جنسی با دوست پسر و نگه داشتنش روی کامپیوتری که ممکنه هر کسی بره سراغش) نداشته باشیم، چه دختر مقاوم (همون پوست‌کلفت) ایه که بلایی سر خودش نیورده. و بعد از این‌همه سال، کمرشو زیر این همه فشار صاف کرده.

امیرابراهیمی به طور کلی واسه من الگو نیست؛ به هیچ وجه. چون احمقه و بی‌احتیاط. ولی، تو حیطه‌ی قوی بودن، می‌تونم ازش الگو بگیرم. به نظرم اگر خیلی از دختر و پسرای این مرز و بوم توی شرایط مشابه قرار می‌گرفتن، ممکن بود خودکشی کنن. و حالا، اگر اتفاقی واسشون بیوفته، می‌تونن از خودشون بپرسن که آیا بدتر از اینه که فیلمم توی کل ایران دست به دست بشه؟ اگه نه، پس غصه و ناراحتی چرا؟


من فکر می‌کنم توصیه‌های اخلاقی برای این ساخته نشدن که رفتارهای ما رو به طور خود به خود اصلاح کنن.
بلکه، ساخته شدن که وقتی قراره قانونی برای کنترل فلان رفتار مردم اجرا بشه، مردم در برابرش مقاومتی نکنن. یه جورایی، ذهن‌شون از قبل آماده باشه.

نوشته بود:
قرآن کریم در دو جا، یکی در سوره مائده آیه ۵ و دیگری در سوره نساء آیه ۲۵ ن و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف بر حذر داشته است و آن را مورد مذمت قرار داده است. آیه ۲۵ سوره نساء به مردان می‌گوید: با دخترانی که روابط دوستی مخفیانه‌ای با دیگران داشته‌اند ازدواج نکنید.

«.فانکحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لا متخذات اخدان.؛ آنان را با اجازه خانواده‌هایشان به همسری خود در آورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید (به شرط آنکه) پاکدامن باشند و کار و دوست‌گیران پنهانی نباشند.»

پ.ن: هوم. نمی‌دونستم آیه‌ای وجود داره که به «دوست شدن» هم مستقیماً اشاره کرده باشه.
پ.ن ۲: یادم نره مفصل درباره حس‌ام به روابط دوستی، تجربه خودم، و حسم درباره خودم بنویسم.

۱- قبل از این که ویدیویی منتشر بشه که نشون بده دو موشک شلیک شده، توی اینستا از ملت پرسیدم که چرا دم صبح یکی باید از آسمون فیلم بگیره؟ گفتند دو موشک شلیک شده. پرسیدم چطور فهمیدید؟ جوابی نداشتند.
۲- به خاطر این سوال، چندین و چند نفر آنفالو یا بلاک‌ام کردن.
۳- من فقط سوال پرسیده بودم. اونا حتی تحمل سوال هم نداشتند. گرچه بعضیاشون هم سعی کردن با دلیل بهم ثابت کنند. بعضیاشون هم موفق شدند و منم قبول کردم.
۴- اونایی که حتی تحمل یه سوال و تقاضای جواب منطقی -بدون تعصب- رو ندارن، اگه روزی به قدرت برسن، مطمئنم که از سردمدارای فعلی هم تندروتر و خشن‌تر و بی‌منطق‌تر می‌شن. شاید در حدِ علم‌الهدی به توانِ ۱۰۰.
۵- دلگیرم از وضع موجود. از اتفاقات به وجود اومده، و از واکنش مردم به اتفاقات به وجود اومده، و از واکنش مسئولین به اتفاقات به وجود اومده.

هرچقدر سن‌ات بیشتر شه، و ارتباطاتت بیشتر شه، و بالغ‌تر شی، بیشتر به این نتیجه می‌رسی که توی روابطت، تنها کاری که می‌تونی بکنی و باید بکنی، اینه که واسه دیگران تا جایی که می‌تونی خوب باشی؛ اما یه اپسیلون هم انتظار خوبی از هیچ‌کس نداشته باشی.
نه واسه آرامش دیگران، بلکه واسه آرامش خودت.

این، به نظرم اساسی‌‌ترین اصل روابطه.


عیار خوب بودن یه نفر، به اراده‌شه.
به این که وقتی یه کاریو تصمیم گرفت که بکنه، یا نکنه، پاش وایسه.

اگه تصمیم گرفتی با ش حرف نزنی، نزن. واسش گهگاهی پیام نفرست. نفرست لامصب. نفرست.
(منصور؟ دیانی؟ رضا؟ باقر؟ نوید؟ علی ف یادت رفته؟ امید و علی که هیچی. سینا سلطون؟ سینا عباس؟ تقریباً همه؟ نباید گفت خاک بر سرت؟)

اگه قول می‌دی تو اون گروه ۵ نفره‌ی مزخرف که در باطن احترامی واست قائل نیستن دیگه حرف نزنی، نزن. اگه بزنی، قصدت فقط و فقط دیده شدنه. پشت پا می‌زنی به قولت به خاطر یه کار مهوع. اسمشو چی می‌شه گذاشت؟ نکن عزیز من. نکن.


تا پنج‌شنبه‌ی هفته‌ی دیگه، نیستم.
گفتم که فکر نکنید کلاً غیبم زده. :) امتحان دارم.

پ.ن۱: دعا یادتون نره. مرسی.
پ.ن۲: انتخابات مجلس هم هست. ایشالا که مجلسی سر کار بیاد که رأس امور باشه. عین همه مجلسای قبلی. نه؟ که وزرای فاسد رو برکنار کردن، اگه قیمت بنزین یهو چند برابر شد، جلوشو گرفتن، نماینده‌ی مفت‌خور نداشتند، اینا. :)

کتاب جدید رضا امیرخانی هم چاپ شد. مدت‌ها منتظرش بودم. حتماً می‌خونمش.

پ.ن: امیرخانی واسه من نویسنده‌ایه که شاید زیاد از قلمش خوشم نیاد ولی حس معتادگونه‌ای دارم به کتاباش. چون خاصه. چون صاحب سبکه. چون اگه یه صفحه کتابشو بذارن جلوت، بدون ذکر نام نویسنده، در لحظه می‌فهمی امیرخانی نوشته. و من از آدمای اورجینال با ایده‌های اورجینال خوشم میاد.

شیش هفت سال پیش، توی کلاس زبان، بغل دستیم پسری بود که فامیلش قریشی بود. همسن خودم.

دانشگاه قبول شدم، فهمیدم باباش، دکتر قریشی، یکی از استادامونه.
چند وقت بعدش فهمیدم که سبا، همگروهیم، دوستی داره که اون دختره دوست‌دختر قریشی ئه.
و دیروز فهمیدم که یکی از پسرای دبیرستانمون، حمید، رفیق فابریک قریشی ئه. عکس بالاتنه رو سقف خونه‌ی قریشی اینا گذاشت تو اینستاش :| :))

آدمایی که هر از چند گاهی اذیتم می‌کردن، رفتاراشون رو اعصابم بود، سرشون تو زندگی بقیه بود، اهل زرنگ‌بازی بودن، کنارشون احساس امنیت نداشتم، و رفتاراشون همیشه به نظرم یه حالی بود رو به مرور گذاشتم کنار.
اینا یه زمانی جزو دوستای نزدیکم بودن.
یکی‌شون مثلاً اینقدر باهام احساس نزدیکی داشت که یه روز بهم گفت توی درایو D توی فلان پوشه، یه فایل وُرد گذاشتم که خیلی چیزا توش نوشتم و یه جورایی وصیت‌نامه مه و اگه یه روز مُردم، برو ورش دار و رمز لپتاپمم اینه.
یا اون یکی، از کارایی که تابستون کرده بود می‌گفت.
یا اون یکی.

ولی به مرور، کار به جایی رسید که انگار باید جدا می‌شدیم. منی که اینقدر تحملم توی نادیده گرفتن رفتارای آزاردهنده زیاده، دیگه کارد به استخونم رسید.
بعضیاشونو با دعوا گذاشتم کنار. بعضیاشونو به مرور کنار گذاشتم. بعضیاشونم در حال کنار گذاشتنم.

حس دوگانه‌ای دارم.

دیدی این پیجای روان‌شناسی هی می‌گن آدمایی که ناراحتتون می‌کنن رو کنار بذارین و اینا؟ خب من این کارو کردم. ولی این همه‌ی ماجرا نیست. هیچ‌کس بدِ بد یا خوبِ خوب نیست.
تو وقتی یه نفرو به خاطر بدی‌هاش کنار می‌ذاری، هم‌زمان جای خوبی‌هاش هم خالی می‌مونه. درسته که بدی‌هاش بیشتر از خوبیاش بوده، اما نمی‌تونی لحظات خوبی که با هم گذروندین -هرچند محدود- رو فراموش کنی.
یعنی درسته که از بدی‌هاش راحت شدی، ولی جاش یه غمِ جدید می‌شینه.

و شاید همیشه یه حسرتی بمونه تهِ دلت؛ که می‌گی: کاملاً قبول دارم که کار درستی کردم، اما کاش همه چیز جورِ دیگه‌ای بود که کار به اینجا نمی‌کشید.


تو هر سایت انگیزشی و سازشی و اینا بری، یا به پیج هر روان‌شناسی سر بزنی، می‌گه خودتو دوست داشته باش.
همیشه واسم سوال بود که یعنی چی این جمله؟ خیلی بی‌معنی بود واسم.
اما الان حس می‌کنم می‌فهمم یعنی چی.
دخترا وقتی موبایلی که دوست دارن رو می‌خرن، قابِ اجق وجق واسش می‌خرن. برچسب می‌چسبونن بهش. النگ دولنگ بهش آویزون می‌کنن.
پسرا وقتی ماشینی که دوست دارن رو می‌خرن، رینگشو اسپرت می‌کنن، چراغشو نئون می‌کنن. هزار قِر و فِر.
این کارا فقط یه معنی داره: تلاش برای رشد دادنِ چیزی که دوستش داری. تلاش برای بهتر کردنش.

تو اگه خودتو دوست داری، خودتو بهتر می‌کنی. خودتو شبیه یه ماده خام می‌بینی که می‌شه هر روز بهتر بشه. تلاش می‌کنی روی خودت سرمایه‌گذاری کنی. خودتو می‌سازی چون خودتو دوست داری. خودتو قوی‌تر می‌کنی چون خودتو دوست داری.
هرجای این راه شل شدی، به همون اندازه واسه خودت اهمیت قائل نیستی.
همین.

۱- بازی‌هامون توی پاویون و خنده‌هامون از ته دل

۲- سودهای خوب توی سالِ خوبِ بورس

۳- اولین اینتوبه‌کردن‌های موفقِ نسبتاً تنهایی و حس خوبش

۴- حسِ خوبِ این که یه نفر واقعاً اینقدر دوستت داره، و از همه جهت قبولت داره.

۵- پیامکِ یهوییِ اولین حقوق اکسترنی (عملاً اولین پولی که تو این مسیر گیرمون اومده) به مبلغ ۳ میلیون و چهارصد. البته حقوق چار ماه رو یه باره دادن :))


۶- نوشتنِ کلمه‌ی «دکتر» برای اولین بار، پشتِ اسم‌مون روی کارت.

۷- گروه‌بندی با بچه‌هایی که خیلی بیشتر شبیه خودمن نسبت به قبلیا، و درک و احترام بیشتر‌، و البته معاشرت با آدمای خفنی که هر روز ازشون چیزای جدید یاد می‌گیرم.

۸- لحظه‌ای که شب، توی کتابخونه، وقتی گشنه‌م بود، استیجری که پارسال واسش یه ژتون ناهار جور کرده بودم یهویی اومد بالا سرم گفت ژتون شام می‌خوای؟ این که بهم یادآوری کرد که خوبیا گم نمی‌شه. حتی اگر کوچیک باشن.


کلاً به قول یه دوستی، زندگیم زیاد فراز و نشیب نداره. یه خط نسبتاً صافه اما اون بالاها. :) البته گنده‌ش کرده ولی خب، راضی‌ام. :)

ایشالا ۹۹ با همه‌ی سختیایی که واضحاً در انتظارمن، بتونه پربار و پربرکت باشه.
و البته واسه شما هم همین‌طور :)
سال نوتون مبارک.

+مرسی خاکستری‌ جان، رفیق عزیز :)


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

بارنگـ رزین میکس بد Amy اخبار سایت بلگ بیست طراحی سایت شیراز _ ژلــوفن _ دل نوشته هاي من معمار طلایی بلاگی برای سن فایل فروش بذر سبزی و یونجه در اصفهان بذر گل بذر صیفی بذر گیاهان دارویی