ادعای پاکی و درستی ندارم.
بله؛ منم جزو کسایی بودم که این فیلم رو دیدم. البته، نه به قصد لذت -که واقعاً کیفیت افتضاحی داشت- بلکه از روی کنجکاوی.
بله؛ منم شاید در نابودی سرنوشت یک دختر دخیلم.
و چه جامعهی افتضاحی داشتیم و داریم. که خود منم یکی از اجزای تشکیل دهنده شم.
ولی از همهی اینا بگذریم، و کاری هم به احمقانه بودنِ کارِ خودِ خانوم امیرابراهیمی (فیلم گرفتن از رابطهی جنسی با دوست پسر و نگه داشتنش روی کامپیوتری که ممکنه هر کسی بره سراغش) نداشته باشیم، چه دختر مقاوم (همون پوستکلفت) ایه که بلایی سر خودش نیورده. و بعد از اینهمه سال، کمرشو زیر این همه فشار صاف کرده.
امیرابراهیمی به طور کلی واسه من الگو نیست؛ به هیچ وجه. چون احمقه و بیاحتیاط. ولی، تو حیطهی قوی بودن، میتونم ازش الگو بگیرم. به نظرم اگر خیلی از دختر و پسرای این مرز و بوم توی شرایط مشابه قرار میگرفتن، ممکن بود خودکشی کنن. و حالا، اگر اتفاقی واسشون بیوفته، میتونن از خودشون بپرسن که آیا بدتر از اینه که فیلمم توی کل ایران دست به دست بشه؟ اگه نه، پس غصه و ناراحتی چرا؟
هرچقدر سنات بیشتر شه، و ارتباطاتت بیشتر شه، و بالغتر شی، بیشتر به این نتیجه میرسی که توی روابطت، تنها کاری که میتونی بکنی و باید بکنی، اینه که واسه دیگران تا جایی که میتونی خوب باشی؛ اما یه اپسیلون هم انتظار خوبی از هیچکس نداشته باشی.
نه واسه آرامش دیگران، بلکه واسه آرامش خودت.
این، به نظرم اساسیترین اصل روابطه.
عیار خوب بودن یه نفر، به ارادهشه.
به این که وقتی یه کاریو تصمیم گرفت که بکنه، یا نکنه، پاش وایسه.
اگه تصمیم گرفتی با ش حرف نزنی، نزن. واسش گهگاهی پیام نفرست. نفرست لامصب. نفرست.
(منصور؟ دیانی؟ رضا؟ باقر؟ نوید؟ علی ف یادت رفته؟ امید و علی که هیچی. سینا سلطون؟ سینا عباس؟ تقریباً همه؟ نباید گفت خاک بر سرت؟)
اگه قول میدی تو اون گروه ۵ نفرهی مزخرف که در باطن احترامی واست قائل نیستن دیگه حرف نزنی، نزن. اگه بزنی، قصدت فقط و فقط دیده شدنه. پشت پا میزنی به قولت به خاطر یه کار مهوع. اسمشو چی میشه گذاشت؟ نکن عزیز من. نکن.
آدمایی که هر از چند گاهی اذیتم میکردن، رفتاراشون رو اعصابم بود، سرشون تو زندگی بقیه بود، اهل زرنگبازی بودن، کنارشون احساس امنیت نداشتم، و رفتاراشون همیشه به نظرم یه حالی بود رو به مرور گذاشتم کنار.
اینا یه زمانی جزو دوستای نزدیکم بودن.
یکیشون مثلاً اینقدر باهام احساس نزدیکی داشت که یه روز بهم گفت توی درایو D توی فلان پوشه، یه فایل وُرد گذاشتم که خیلی چیزا توش نوشتم و یه جورایی وصیتنامه مه و اگه یه روز مُردم، برو ورش دار و رمز لپتاپمم اینه.
یا اون یکی، از کارایی که تابستون کرده بود میگفت.
یا اون یکی.
ولی به مرور، کار به جایی رسید که انگار باید جدا میشدیم. منی که اینقدر تحملم توی نادیده گرفتن رفتارای آزاردهنده زیاده، دیگه کارد به استخونم رسید.
بعضیاشونو با دعوا گذاشتم کنار. بعضیاشونو به مرور کنار گذاشتم. بعضیاشونم در حال کنار گذاشتنم.
حس دوگانهای دارم.
دیدی این پیجای روانشناسی هی میگن آدمایی که ناراحتتون میکنن رو کنار بذارین و اینا؟ خب من این کارو کردم. ولی این همهی ماجرا نیست. هیچکس بدِ بد یا خوبِ خوب نیست.
تو وقتی یه نفرو به خاطر بدیهاش کنار میذاری، همزمان جای خوبیهاش هم خالی میمونه. درسته که بدیهاش بیشتر از خوبیاش بوده، اما نمیتونی لحظات خوبی که با هم گذروندین -هرچند محدود- رو فراموش کنی.
یعنی درسته که از بدیهاش راحت شدی، ولی جاش یه غمِ جدید میشینه.
و شاید همیشه یه حسرتی بمونه تهِ دلت؛ که میگی: کاملاً قبول دارم که کار درستی کردم، اما کاش همه چیز جورِ دیگهای بود که کار به اینجا نمیکشید.
۱- بازیهامون توی پاویون و خندههامون از ته دل
۲- سودهای خوب توی سالِ خوبِ بورس
۳- اولین اینتوبهکردنهای موفقِ نسبتاً تنهایی و حس خوبش
۴- حسِ خوبِ این که یه نفر واقعاً اینقدر دوستت داره، و از همه جهت قبولت داره.
۵- پیامکِ یهوییِ اولین حقوق اکسترنی (عملاً اولین پولی که تو این مسیر گیرمون اومده) به مبلغ ۳ میلیون و چهارصد. البته حقوق چار ماه رو یه باره دادن :))
۶- نوشتنِ کلمهی «دکتر» برای اولین بار، پشتِ اسممون روی کارت.
۷- گروهبندی با بچههایی که خیلی بیشتر شبیه خودمن نسبت به قبلیا، و درک و احترام بیشتر، و البته معاشرت با آدمای خفنی که هر روز ازشون چیزای جدید یاد میگیرم.
۸- لحظهای که شب، توی کتابخونه، وقتی گشنهم بود، استیجری که پارسال واسش یه ژتون ناهار جور کرده بودم یهویی اومد بالا سرم گفت ژتون شام میخوای؟ این که بهم یادآوری کرد که خوبیا گم نمیشه. حتی اگر کوچیک باشن.
کلاً به قول یه دوستی، زندگیم زیاد فراز و نشیب نداره. یه خط نسبتاً صافه اما اون بالاها. :) البته گندهش کرده ولی خب، راضیام. :)
ایشالا ۹۹ با همهی سختیایی که واضحاً در انتظارمن، بتونه پربار و پربرکت باشه.
و البته واسه شما هم همینطور :)
سال نوتون مبارک.
+مرسی خاکستری جان، رفیق عزیز :)
درباره این سایت